يك هفته ي سخت
سلام نفسم الان كه تو دارم اين ژست رو مينويسم تو خوابيدي درست 10 شب از اون اتفاق وحشتناك كه هنوز از يادآوريش تنم به لرزه مي افته ميگذره ولي خدا رو شكر كه به خير گذشت خدا تو و بابا رو دوباره بهم بخشيد راسته كه ميگند هزار تا فرشته مواظب بچه هاند سلامتي تو برامون مثل معجزه است ميگم معجزه به چند دليل : اول اينكه تو هميشه بغل بابا بودي و اگر بابا ميرفت زير زمين تو هم يا باهاش ميرفتي يا خودت ميرفتي از بالا پله ها نگاهش ميكردي و منتظر ميموندي بياد بالا ولي اون شب قبل انفجار بابا ميذارت رو ايوون و تنهايي ميره دوم اينكه خدا خواسته با اينكه آتيش مژه هاي قشنگت و كمي از موهاي سرت رو سوزونده خدارو شكر به پوست ظريفت كوچيكترين آسيبي نر...